سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲، ۱۱:۰۶ ق.ظ

درباره سايت

چه دعایی کنمـت بهتر از این / که خدا پنجره ی باز اتاقت باشد

بایگانی

نويسندگان

پيوندها

شبکه های اجتماعی

۳

وبلاگ "اهل سنت" درقالب پست «پیامبر نیاز به وصی داشتند یا خیر؟»

 نقد وبلاگ های اهل سنت

وبلاگ "اهل سنت" درقالب پست «پیامبر نیاز به وصی داشتند یا خیر؟»

توجه : بعد از پاسخگویی حقیر نسبت به مسئله مطرح شده در این پست، این وبلاگ به طور کل تمام مطالب خود را پنهان کرد. و زیر عنوان وبلاگ خود که "اهل سنت" بود، نوشت: "صرفاً جهت اطلاع" .... + عکس

وبلاگ اهل سنت

این هم یک دلیل دیگر در حق بودن مذهب تشیع و نداشتن جواب قاطع نسبت به پاسخ های ارائه شده.

سوال، که عنوان این پست بود، چنین بود : پیامبر نیاز به وصی داشتند یا خیر ؟

 "" نوشته های زیر شرعاً بدون هیچگونه دخل و تصرفی گذاشته شده... ""


جواب  :  خلافت درنزد اهل سنت رای اجتماع است وتمامی خلفای راشدین با رای مردم برسرکار آمدند.

چگونگی انتخاب حضرت ابوبکر وعلی با رای عموم ،برهمگان مسلم است وچگونگی انتخاب حضرت عمر که با رای عموم می باشد .و حضرپت عثمان که با رای شش نفره انتخاب شدند این شورای بمنزله انتخاب مردم است زیرا آنان نمایندگان مسلمین درآن زمان بودند پس این شورای ( که متشکل از خبرگان قوم بود) مشابه مجلس ملی یا مجلس نمایندگان یا مجلس خبرگان امروزی است .اما درنزد برادران اهل تشیع خلافت انتصابی واز جانب خدا وپیامبر انتصاب گردیده است ومردم دخلی درانتخاب خلیفه ندارند.

اولا: چون اسلام انتخاب خلیفه وحاکم برسرنوشت ملت رابه مسلمین اهل شورا واهل علم واخلاص واگذار نموده است به همین دلیل رسول الله تصریح نفرمودند که چه کسی جانشین وی وسرپرست امور مسلمین گردد.

دوما:اگر پیامبر بعدازخود جانشینی تعیین نکردند اولا:به این خاطر بود تا مردم بعداز او دچار شک وتردید نشوند یا خدای نکرده عده ای اورا قبول نکنند ومرتد گردند .چون او مسلماٌ تعیین شده خداوند است وخداوند می خواست از ارتداد عده ای جلوگیری کند همانطور که بدون این عده ای مرتد شدند.

ثانیا: اگر جانشین تعیین می شد درحکم نبی بود که از طرف خداوند تعیین شده است درحالی که محمد خاتم پیامبران بود.ثانیا:اگر این سنت از طرف خداوند انجام می گرفت سر انجام به حکومت ظالمان منجر می گردید ومردم از حق خویش محروم می شدند وسرانجام مسئولیت این امربعهده خدا می بود


اما پاسخ حقیر:

 سلام برادر

ایام ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رو (ک البته گذشت) تبریک میگم !!!

من یک جوان 18 ساله شیعه هستم ...

دوست دارم که در فضای برادرانه و به دور از هرگونه تند روی و بی منطقی یه بحث دینی با هم داشته باشیم. البته اگر شما در اعتقاداتت مطمئن و راسخ هستی...

الحمدلله برای اثبات ولایت و خلافت علی کرم الله وجهه دلایل بسیاری هست ولی چون شما از این باب وارد شدید که انتخاب خلفا اینگونه بوده نقدی چند بر آن میزنم...

 

فرمودید : خلافت درنزد اهل سنت رای اجتماع است وتمامی خلفای راشدین با رای مردم برسرکار آمدند.

چگونگی انتخاب حضرت ابوبکر وعلی با رای عموم ،برهمگان مسلم است وچگونگی انتخاب حضرت عمر که با رای عموم می باشد .و حضرت عثمان که با رای شش نفره انتخاب شدند این شورای بمنزله انتخاب مردم است زیرا آنان نمایندگان مسلمین درآن زمان بودند پس این شورای ( که متشکل از خبرگان قوم بود)

پاسخ:

اولا علی علیه السلام بعد از قتل عثمان با اصرار فراوان مردم به خلافت رسید. همانطور که در نهج البلاغه گوید: آنچنان به سمت من هجوم آوردند که ترس جان حسنین کردم .

و اما درباره بقیه

آیا رای عموم یعنی رای چند نفر از صحابه ؟؟؟ که هنوز کفن پیامبر خشک نشده در سقیفه گردهم آمدند و با خود کنار آمدند و ابابکر را خلیفه کردند؟؟!! ما لکم کیف تحکمون؟ امام فخر رازی در نهایت الاصول صریحا می نویسد: در خلافت ابوبکر و عمر ابدا اجماع واقع نشد تا بعد از کشته شدن سعد ابن عباده . آنگاه اجماع منعقد شد.

با این دلیل قانع کننده شاید باز بگویید: این شورا متشکل از خبرگان بوده است.

سوال این جاست

آیـــــــا علـــــــــی ابن ابــــــی طالـــب جزو خبرگان امت نبود؟؟!

آیــــــــا عباس عموی پیامبر و ابن عباس و مقداد ، سلـــــمان ، اباذر و عمار یاسر و ... جز خبرگان امت نبودند؟؟!!

کمی انصاف را در پیش گیرید تا متوجه شوید چه گذشته ...

شاید بگویید عجله در کار بوده...

اگر دسیسه ای در کار نبود چرا حاضرین مدینه را خبر نکردند تا در مجلس شورا حاضر شوند؟؟ 

طول ندهم.

انتخاب عمر هم بهمین شکل صورت گرفت و اجماعی صورت نگرفت. چنانچه در منابع مذکور این مطلب هم آمده.

در مورد عثمان جالب است که عمر شرط میکند !!!!!!

در آنجا هم علی ابن ابی طالب حضور داشت هم عثمان و برخی دیگر

عمر شرط کرده بود که باید به کتاب خدا و سنت رسول خدا و طریقه شیخین عمل کنید. هر کدام پذیرفتید. او خلیفه است

این چه اجماعی است ؟؟!! که شرط خلیفه قبلی در پس آنست!؟!؟؟

علی علیه السلام فرمود دومورد اولی را میپذیرم ولی طریقه ی شیخین را نه. زیرا آنهارا قبول نداشت. و عثمان با جان و دل پذیرفت.

 

در پاسخ به این که فرمودید:

چون اسلام انتخاب خلیفه وحاکم برسرنوشت ملت رابه مسلمین اهل شورا واهل علم واخلاص واگذار نموده است به همین دلیل رسول الله تصریح نفرمودند که چه کسی جانشین وی وسرپرست امور مسلمین گردد.

 

جالب است . شما میگویید این مطالب را از روی تحقیق  نوشته اید!!!!!! آیا تحقیقتان کامل بوده؟؟! کمی در اعتقادات خود دقیق شوید. و با منطق و عقل به این مطالب توجه کنید:

1- با توجه به حدیث منزلت که اسناد آنرا خواهم آورد.

2- حدیث الدار و یوم الانذار: احمد حنبل در ص111 و 159 و 333 از جزء اول مسند و امام ثعلبی در تفسیر آیه انذار و صدرالائمه موفق بن احمد خوارزمی در مناقب و محمدبن جریر طبری در تفسیر ایه انذار و در ص 217 جزء دوم تاریخ الامم و الملوک و ابن ابی الحدید در ص263 و 281 جلد 30 شرح نهج البلاغه و بسیاری از علمای دیگر که مجال نیست نام ببرم نقل کرده اند:

زمانی که آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» رسول اکرم 40 نفر از بزرگان و خویشاوندان قریش را در منزل ابوطالب جمع کرد. و یک ران گوسفند و مقداری نان و صاعی از شیر حاضر نمود. آنها خندید و گفتند محمد غذای یک نفر را حاضر نکرده (زیرا بین آنها کسی بود که یک بچه شتر را میخورد). پیامبر فرمود: «کلوا بسم الله» و پس آنکه خوردند و سیر شدند گفتند که این مرد ب این غذا شما را سحر نمود. بعد غذا بلند شد و خطبه ای خواند تا بدین جا رسید: ... پس هر کس مرا اجابت کند در این کار (یعنی اول کس باشد که مرا اجابت کند) او برادر من و وزیر و جانشین و وارث من خواهد بود. و این جمله آخر را سه بار تکرار فرمود . در هر سه مرتبه علی علیه السلام جواب میداد: انا انصرک و وزیرک یا نبی الله.

پس پیامبر او را نوید به خلافت داد و آب دهان خود را در دهان او قرار داد و فرمود : ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم. و برخی کتاب ها نوشته اند پیامبر فرمود: انت وصیی و خلیفتی من بعدی...

3- امام احمد بن حنبل در مسند و میر سید علی همدانی شافعی در آخر مودت چهارم از کتاب مودة القربی نقل میکنند: رسول اکرم به علی فرمود: یاعلی انت تبرء ذمّتی و انت خلیفتی علی امتی.

4-امام احمد بن حنبل به طرق مختلف و ابن مغازلی فقیه شافعی در مناقب و ثعالبی در تفسیر خود نقل میکنند که رسول اکرم به علی علیه السلام فرمود: انت اخی و وصیی و خلیفتی و قاضی دینی.

5-ابوالقاسم حسین بن محمد در ص 213 جلد دوم محاضرات الادبا و محاورات الشعرا و البلغاء از انس ابن مالک نقل میکند که رسول خدا فرمود: ان خلیلی و وزیری و خلیفتی و خیر من اترک بعدی یقضی و دینی و ینجز موعدی ، عـــلی ابن ابی طـــالب.

6-امام ابوعبدالرحمن نسائی یکی از ائمه صحاح سته است که ضمن حدیث 23 خصائص العلوی که مفصلا از ابن عباس مناقب علی علیه السلام را نقل میکند بعد از ذکر منازل هارونی می نویسد: رسول اکرم به علی فرمود: انت خلیفتی یعنی فی کل مومن من بعدی 

7- حدیث غدیر : که از تواتر گذشته است و اسنادش را به شماره نمیتوان گفت... در این حدیث عبارات صریح به مرات آمده است. مثل : امام من بعدی و خلیفتی و .....

8-....

9-...

باز هم میتوان اورد اما به خاطر کوتاهی سخن اکتفا میکنم.


با این ادله پس دلیل دوم شما خود به خود باطل می شود. که گفته بودید. رسول خدا جانشین تعیین نکرد تا .......... 

 

در پاسخ به ثانیاً (اول. چون دوبار ثانیا آورده اید.) :

فرمودید که اگر جانشین تعیین میشد در حکم نبی بود. در صورتیکه محمد خاتم پیامبران بود.

خب باید عرض کنم که به دلیل حدیث منزلت علی علیه السلام واجد مقام نبوت بوده و پیامبر اسلام در محافل مختلف به امت می فرمود : علیٌ منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی .

برخی سند های این حدیث از کتب اهل سنت: ابو عبدالله بخاری در ص54 جلد 30 از کتاب مغازی در باب غزوه تبوک و در ص 185 کتاب بدأ الخلق صحیح خود در مناقب علی/ امام احمد حنبل در ص 98 و 118 و 119 جدل اول مسند در وجه تسمیه حسنین و در ص 31 حاشیه جزء پنجم همان کتاب/ امام فخر رازی در در تفسیر مفاتیح الغیب/ شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 9 و 17 ینابیع الموده و مخصوصا در باب 6، هجده خبر از بخاری و مسلم و ترمذی و اخمد و ابن ماجه و ابن مغازلی و خوارزمی و حموینی نقل کرده است. و از همه جالب تر اینکه ابوبکر محمد ابن جعفر المطیری و ابواللیث نصربن محمد السمرقندی حنفی در کتاب مجالس و محمد بن عبدالرحمن ذهبی در ریاض النضره و مولی علی متقی در کنزالاعمال و ابن صباغ مالکی در ص 125 فصول المهمه و ابن ابی الحدید در ص 258 جلد سوم شرح نهج البلاغه از ابن عباس نقل میکنند که : روزی عمربن خطاب گفت: واگذارید نام علی را (علی انقدر از علی غیبت نکنید) زیرا من شنیدم از پیغمبر که فرمود : در علی سه خصلت است ««-که اگر یکی از آنها برای من که عمر هستم بود از هرچه آفتاب بر آن بتابد بهتر است.-»» تو یا علی اول مومنین هستی از حیث ایمان و اول مسلمین هستی از حیث اسلام . آنگاه فرمود: یاعلی تو از من به منزله هارونی از موسی و دروغ گفته است بر من کسی که گمان میکند مرا دوست داشته در حالتی که تو را دوست نداشته باشد....... (میتوانید به سرچ اینترنتی هم سری بزنید: سندهای حدیث منزلت)

 

طبق این حدیث چند چیز اثبات می شود.

یک مقام نبوت. که امیرالمومنین شایسته آن هستند و اگر بنا بود پیامبری بعد نبی اسلام بیاید ، آن علی بود.

دوم خلافت و وزارت ظاهری آن حضرت. چرا که میدانیم در دو زمان هارون وزیر و جانشین موسی بود 1- در زمان رفتن به کوه طور 2- بعد از وفات (که خلافت با نبوت همراه بود)

سوم برتری بر تمام صحابه و امت و غیره. چرا که هارون بعد از موسی برترین امت خود بود. و واجد مقام نبوت و خلافت.

(توجه داشته باشید که ما علی علیه السلام را نبی نمیدانیم. فقط قائل به این هستیم که ایشان لایق نبوت هم بوده اند.)

 

اما ثانیا دوم :

شما میگویید:

اگر این سنت از طرف خداوند انجام می گرفت سر انجام به حکومت ظالمان منجر می گردید ومردم از حق خویش محروم می شدند وسرانجام مسئولیت این امربعهده خدا می بود.

 

اما پاسخ:

واقعا به نظر حقیر پاسخ ضعیف و بی پایه و اساسی است تا جایی که صریحتاً مخالف نص قرآن است. چرا که خداوند در آیه 5 سوره انبیاء میفرماید : ان الارض یرثها عبادی الصالحون ...

مگر میشود خود خدا انتخابی را (یعنی انتخاب علی علیه السلام به عنوان جانشینی) بکند در صورتیکه مخالف با حرف خود باشد >>!؟؟؟؟

از طرفی مردم چرا باید از حق خویش محروم شوند؟؟!! چون علی و اولاد او علیهم السلام خلیفه هستند؟؟؟

یعنی در زمان خلفای شما مردم از حق خود محروم نشدند؟؟؟!! 

از طرفی علی علیه السلام در خطبه ای از نهج البلاغه می گوید: من پر کاهی را به ظلم و ناحق از دهان مورچه ای نمی گیرم...

چنین فردی میخواهد مردم را از حق خویش محروم سازد ؟؟!؟

 

برای این که بحث به درازا نکشد فعلا به همین نقطه اکتفا می کنم.

باشد که کم کم خود را برای پذیرش مکتب بر حق تشیع و طریقت مولای متقیان امیرمومنان علی ابن ابی طالب علیه السلام آماده سازید. 

منتظر پاسخ شما هستم...

این هم شماره حقیر در صورت لزوم.

09196657042

نظرات (۳)

    • پاسخ:

      مخلصیم .......

  1. در مورد شرط های عمر برای پذیرفتن خلافت بعد از او باید گفت مگر شیخین طبق کتاب خدا و سنت پیامبر رفتار و پیروی نمیکردند ؟ که اگر رفتار و احکام آنها طبق این دو اصل بوده باشد شرط سوم بی معناست.(یعنی عمر خود اظهار کرده طریقه شیخین نیز باید رعایت شود چون آنها را جدا از دو اصل کتاب خدا و سنت پیامبر میداند )

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی